حکایت گريه كودك
مردی کودکی را دید که می گریست و هر چند مادرش او را نوازش می کرد،خاموش نمی شد.
گفت: خاموش شو تا مادرت را به کار گیرم!
مادر گفت: این طفلتا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند!
عبيد زاكاني
حکایت گريه كودك
مردی کودکی را دید که می گریست و هر چند مادرش او را نوازش می کرد،خاموش نمی شد.
گفت: خاموش شو تا مادرت را به کار گیرم!
مادر گفت: این طفلتا آنچه گویی نبیند به راست نشمارد و باور نکند!
عبيد زاكاني