حکایت كفن پوسيده
شخصی در حالت نزع افتاد وصیت کرد که در شهر کرباس پاره های کهنه وپوسیده طلبند و کفن او سازند.
گفتند: غرض از این چیست؟
گفت: تا نکیرمنکر بیایند پندارند که من مرده کهنه ام و زحمت من ندهند.
عبيد زاكاني
حکایت كفن پوسيده
شخصی در حالت نزع افتاد وصیت کرد که در شهر کرباس پاره های کهنه وپوسیده طلبند و کفن او سازند.
گفتند: غرض از این چیست؟
گفت: تا نکیرمنکر بیایند پندارند که من مرده کهنه ام و زحمت من ندهند.
عبيد زاكاني