پروین اعتصامی - گل و شبنم
پروین اعتصامی - گل و شبنمگلی، خندید در باغی سحرگاهکه کس را نیست چون من عمر کوتاهندادند ایمنی از دستبردمشکفتم روز و وقت شب فسردمندیدندم بجز برگ و گیا، روینکردندم بجز صبح و صبا، بویدر آغوش چمن، یکدم...
View Articleپروین اعتصامی - گنج ایمن
پروین اعتصامی - گنج ایمننهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجیبخنده گفت، شهان را چنین کلاهی نیستچو سرخ جامهٔ من، هیچ طفل جامه نداشتبسی مقایسه کردیم و اشتباهی نیستخلیقه گفت که استاد یافت بهبودینشاط بازی ما،...
View Articleپروین اعتصامی - گوهر اشک
پروین اعتصامی - گوهر اشکآن نشنیدید که یک قطره اشکصبحدم از چشم یتیمی چکیدبرد بسی رنج نشیب و فرازگاه در افتاد و زمانی دویدگاه درخشید و گهی تیره ماندگاه نهان گشت و گهی شد پدیدعاقبت افتاد بدامان خاکسرخ...
View Articleپروین اعتصامی - گنج درویش
پروین اعتصامی - گنج درویشدزد عیاری، بفکر دستبردگاه ره میزد، گهی ره میسپرددر کمین رهنوردان مینشستهم کله میبرد و هم سر میشکستروز، میگردید از کوئی بکویشب، بسوی خانهها میکرد رویاز طمع بودش بدست اندر،...
View Articleپروین اعتصامی - لطف حق
پروین اعتصامی - لطف حقمادر موسی، چو موسی را به نیلدر فکند، از گفتهٔ رب جلیلخود ز ساحل کرد با حسرت نگاهگفت کای فرزند خرد بیگناهگر فراموشت کند لطف خدایچون رهی زین کشتی بی ناخدایگر نیارد ایزد پاکت بیادآب...
View Articleپروین اعتصامی - گوهر و سنگ
پروین اعتصامی - گوهر و سنگشنیدستم که اندر معدنی تنگسخن گفتند با هم، گوهر و سنگچنین پرسید سنگ از لعل رخشانکه از تاب که شد، چهرت فروزانبدین پاکیزهروئی، از کجائیکه دادت آب و رنگ و روشنائیدرین تاریک جا،...
View Articleپروین اعتصامی - مادر دوراندیش
پروین اعتصامی - مادر دوراندیشبا مرغکان خویش، چنین گفت ماکیانکای کودکان خرد، گه کارکردن استروزی طلب کنید، که هر مرغ خرد رااول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن استبی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خوردگر آب و...
View Articleغزلیات حافظ - غزل شمارهٔ ۱۳۱
غزلیات حافظ - غزل شمارهٔ ۱۳۱بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کردهلال عید به دور قدح اشارت کردثواب روزه و حج قبول آن کس بردکه خاک میکده عشق را زیارت کردمقام اصلی ما گوشه خرابات استخداش خیر دهاد آن که این...
View Articleغزلیات حافظ - غزل شمارهٔ ۱۳۲
غزلیات حافظ - غزل شمارهٔ ۱۳۲به آب روشن می عارفی طهارت کردعلی الصباح که میخانه را زیارت کردهمین که ساغر زرین خور نهان گردیدهلال عید به دور قدح اشارت کردخوشا نماز و نیاز کسی که از سر دردبه آب دیده و خون...
View Articleشهریار - شیدائی
شهریار - شیدائیرندم و شهره به شوریدگی و شیدائیشیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائیعاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنمعاشقانند به هم عاشقی و رسوائیخط دلبند تو بادا که در اطراف رختکار هر بوالهوسی نیست قلم...
View Articleشهریار - طوطی خوش لهجه
شهریار - طوطی خوش لهجهمایه حسن ندارم که به بازار من آئیجان فروش سر راهم که خریدار من آئیای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باشتا به دام غزل افتی و گرفتار من آئیگلشن طبع من آراسته از لاله و نسرینهمه در...
View Articleشهریار - چشمه ابدیت
شهریار - چشمه ابدیتشکفته ام به تماشای چشم شهلائیکه جز به چشم دلش نشکفد تماشائیجمال پردگی جاودانه ننمایدمگر به آینه پاکان سینه سینائیرواق چشم که یک انعکاس او آفاقمحیط نه فلکش زورقی به دریائیدلی که غرق...
View Articleشهریار - شاهد گمراه
شهریار - شاهد گمراهراه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ایمگر ای شاهد گمراه به راه آمده ایباری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاهگر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ایکشته چاه غمت را نفسی هست هنوزحذر ای آینه در معرض...
View Articleشهریار - ساز صبا
شهریار - ساز صبابزن که سوز دل من به ساز میگوئیز ساز دل چه شنیدی که باز میگوئیمگر چو باد وزیدی به زلف یار که بازبه گوش دل سخنی دلنواز میگوئیمگر حکایت پروانه میکنی با شمعکه شرح قصه به سوز و گداز میگوئیبه...
View Articleشهریار - وای وای من
شهریار - وای وای منهر دم چو توپ می زندم پشت پای وایکس پیش پای طفل نیفتد که وای وایدیر آشناتر از توندیم ولی چه سودبیگانه گشتی ای مه دیرآشنای وایدر دامنت گریستن سازم آرزوستتا سرکنم نوای دل بی نوای وایسوز...
View Articleشهریار - ماه بر سر مهر
شهریار - ماه بر سر مهرچه شد که بار دگر یاد آشنا کردیچه شد که شیوه بیگانگی رها کردیبه قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بودچه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردیمنم که جورو جفا دیدم و وفا کردمتوئی که مهر و وفا...
View Articleشهریار - مرغ بهشتی
شهریار - مرغ بهشتیشبی را با من ای ماه سحرخیزان سحرکردیسحر چون آفتاب از آشیان من سفرکردیهنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آیدکه چون شمع عبیرآگین شبی با من سحرکردیصفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت راکه شاهی...
View Articleشهریار - با روح صبا
شهریار - با روح صباای صبا با توچه گفتند که خاموش شدیچه شرابی به تو دادند که مدهوش شدیتو که آتشکده عشق و محبت بودیچه بلا رفت که خاکستر خاموش شدیبه چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی راکه خود از رقت آن بیخود و...
View Articleشهریار - شمشیر قلم
شهریار - شمشیر قلمنالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردیگر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردیشرمسار توام ای دیده ازین گریه خونینکه شدی کور و تماشای رخش سیر نکردیای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتدوعده...
View Articleپنج خصلت در کودکان
بزرگمهر حکیم گوید:پنج خصلت در کودکان است که اگر در بزرگان هم باشد آسایش در جهان گسترده خواهد شد:اول:غم روزی نخورند.دوم: چون بیمار شوند از خدای تعالی گله نکنند.سوم:آنچه دارند با هم خورند.چهارم:چون با...
View Article