شهریار - جلوه جواله
شهریار - جلوه جوالهاین همه جلوه و در پرده نهانی گل منوین همه پرده و از جلوه عیانی گل منآن تجلی که به عشق است و جلالست و جمالو آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل مناز صلای ازلی تا به سکوت ابدییک دهن وصف تو...
View Articleشهریار - اقبال من
شهریار - اقبال منتیره گون شد کوکب بخت همایون فال منواژگون گشت از سپهر واژگون اقبال منخنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دلآشنایا با تو گویم گریه دارد حال منبا تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریختگر تو هم...
View Articleشهریار - بیاد مرحوم میرزاده عشقی
شهریار - بیاد مرحوم میرزاده عشقیعشقی که درد عشق وطن بود درد اواو بود مرد عشق که کس نیست مرد اوچون دود شمع کشته که با وی دمیست گرمبس شعله ها که بشکفد از آه سرد اوبر طرف لاله زار شفق پر زند هنوزپروانه...
View Articleشهریار - به سروناز شیراز
شهریار - به سروناز شیرازباز شد روزنی از گلشن شیراز به منمیکشد نرگس و نارنج سری باز به منسروناز ارم از دور به من کرد سلامجای آن را که چنان سرو کند ناز به منافق طالع من طلعت باباکوهی استکو فروتابد از آن...
View Articleشهریار - یاد قدیم
شهریار - یاد قدیمیادم نکرد و شاد حریفی که یاد از اویادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از اوبا حق صحبت من و عهد قدیم خویشیادم نکرد یار قدیمی که یاد از اودلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشتوان گل که یاد من نکند...
View Articleشهریار - انتظار فرج
شهریار - انتظار فرجای آفتاب هاله ای از روی ماه تومه برلب افق لبه ای از کلاه تولرزنده چون کواکب گاه سپیده دمشمع شبی سیاهم و چشمم به راه توکی میرسی به پرچم خونین چون شفقخورشید و مه سری به سنان سپاه توای...
View Articleشهریار - بمانیم که چه
شهریار - بمانیم که چهسایه جان رفتنی استیم بمانیم که چهزنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چهدرس این زندگی از بهر ندانستن ماستاین همه درس بخوانیم و ندانیم که چهخود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روزدوش گیریم و...
View Articleاعمال شب نوزدهم
اعمال شب نوزدهماول شب های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی وفضیلت آن نمی رسد.اما اعمالی که مخصوص هر شب است و فضیلت دارد:اول: صد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَاَتوبُ اِلَیهدوم: صد...
View Articleچگـونه شهادت امیـرالمومنیـن (ع) رقـم خـورد؟
چگـونه شهادت امیـرالمومنیـن (ع) رقـم خـورد؟پس از جریان جنگ صفّین و تحمیل ابوموسى اشعرى براى حکمیّت؛ و بعد از بهوقوع پیوستن جنگ نهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج که حضرت على(ع) را تکفیر کرده بودند...
View Articleپروین اعتصامی - کوه و کاه
پروین اعتصامی - کوه و کاهبچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاهبخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباهز هر نسیم بلرزی، ز هر نفس بپریهمیشه، روی تو زرد است و روزگار، سیاهمرا بچرخ برافراشت بردباری، سرتو گه باوج سمائی...
View Articleپروین اعتصامی - گذشتهٔ بی حاصل
پروین اعتصامی - گذشتهٔ بی حاصلکاشکی، وقت را شتاب نبودفصل رحلت در این کتاب نبودکاش، در بحر بیکران جهاننام طوفان و انقلاب نبودمرغکان میپراند این گنجشکگر که همسایهٔ عقاب نبودما ندیدیم و راه کج رفتیمور نه...
View Articleپروین اعتصامی - کیفر بی هنر
پروین اعتصامی - کیفر بی هنربخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفتکه ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذرهمیشه سر بفلک داشتیم در بستانکنون چه رفت که ما را نه ساق ماند و نه سرخوش آنزمان که مرا نیز بود جایگهیمیان لاله...
View Articleپروین اعتصامی - گرگ و سگ
پروین اعتصامی - گرگ و سگپیام داد سگ گله را، شبی گرگیکه صبحدم بره بفرست، میهمان دارممرا بخشم میاور، که گرگ بدخشم استدرون تیره و دندان خون فشان دارمجواب داد، مرا با تو آشنائی نیستکه رهزنی تو و من نام...
View Articleپروین اعتصامی - گرگ و شبان
پروین اعتصامی - گرگ و شبانشنیدستم یکی چوپان نادانبخفتی وقت گشت گوسفنداندر آن همسایگی، گرگی سیه کارشدی همواره زان خفتن، خبردارگرامی وقت را، فرصت شمردیگهی از گله کشتی، گاه بردیدراز آن خواب و عمر گله...
View Articleپروین اعتصامی - گره گشای
پروین اعتصامی - گره گشایپیرمردی، مفلس و برگشته بختروزگاری داشت ناهموار و سختهم پسر، هم دخترش بیمار بودهم بلای فقر و هم تیمار بوداین، دوا میخواستی، آن یک پزشکاین، غذایش آه بودی، آن سرشکاین، عسل میخواست،...
View Articleپروین اعتصامی - گریهٔ بی سود
پروین اعتصامی - گریهٔ بی سودباغبانی، قطرهای بر برگ گلدید و گفت این چهره جای اشک نیستگفت، من خندیدهام تا زادهامدوش، بر خندیدنم بلبل گریستمن، همی خندم برسم روزگارکاین چه ناهمواری و ناراستیستخندهٔ ما...
View Articleپروین اعتصامی - گفتار و کردار
پروین اعتصامی - گفتار و کرداربه گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیانندیدهام چو تو هیچ آفریده، سرگردانخیال پستی و دزدی، تو را برد همه روزبسوی مطبخ شه، یا به کلبهٔ دهقانگهی ز کاسهٔ بیچارگان، بری گیپاگهی ز...
View Articleپروین اعتصامی - گل بی عیب
پروین اعتصامی - گل بی عیببلبلی گفت سحر با گل سرخکاینهمه خار بگرد تو چراستگل خشبوی و نکوئی چو تراهمنشین بودن با خار خطاستهر که پیوند تو جوید، خوار استهر که نزدیک تو آید، رسواستحاجب قصر تو، هر روز خسی...
View Articleپروین اعتصامی - گل پژمرده
پروین اعتصامی - گل پژمردهصبحدم، صاحبدلی در گلشنیشد روان بهر نظاره کردنیدید گلهای سپید و سرخ و زردیاسمین و خیری و ریحان و وردبر لب جوها، دمیده لالههابر گل و سوسن، چکیده ژالههاهر تنی، روشنتر از جانی...
View Articleپروین اعتصامی - گلهٔ بی جا
پروین اعتصامی - گلهٔ بی جاگفت گرگی با سگی، دور از رمهکه سگان خویشند با گرگان، همهاز چه گشتستیم ما از هم بریخوی کردستیم با خیرهسریاز چه معنی، خویشی ما ننگ شدکار ما تزویر و ریو و رنگ شدنگذری تو هیچگاه...
View Article