دوبیتی شمارهٔ ۳۵۶
بمیرم تا ته چشم تر نبینی
شرار آه پر آذر نبینی
چنانم آتش عشقت بسوجه
که از مو مشت خاکستر نبینی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۷
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا نمی ارزد بکاهی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۸
به نادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که می افتم به چاهی
به دل گفتم رفیقی تا به منزل
ندانستم رفیق نیمه راهی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۹
ته که خورشید اوج دلربایی
چنین بی رحم و سنگین دل چرایی
به اول آن همه مهر و محبت
به آخر راه و رسم بی وفایی
دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰
نگار تازه خیز ما کجایی
به چشمان سرمه ریز ما کجایی
نفس بر سینهٔ طاهر رسیده
دم رفتن عزیز ما کجایی