قصه ی خواب
قصه ی خوابگفتی به خوابم می آیی و آمدی دستانت پر از گل بود و دیدگانت غرق مهر چه مهربان بودی نگارم...
View Articleباده ناب
باده نابدوش چــه خــوردهای دلا، راست بگو نهــان مکنچـــون خموشان بی گنــه، روی بر آسمــان مکن بــاده خــاص خــوردهای، نقــل خــلاص خوردهایبـــوی شراب می زنـــد، خربـــزه در دهـــان مکن روز الست...
View Articleمست
مستدوش مـــرا دیــوانـــه کـردی نگار در ره عشقــت شــده ام بی قرار غرق می جــــام شــراب تــــوام...
View Articleدلتنـگ
دلتنـگدلتنـگم بــــرای کســی کـــه مـدتهــاستبـی آن کـــه بـــاشدهــر لـحظه زنـــدگی اش کـــرده ام
View Articleفقط تــو
فقط تــوتمام بهانه هایم از تــوشروع می شود از تــوو نگاهت خنــده های بی مثالت و حرف هایی...
View Articleبه خاطر بسپاریم
به خاطر بسپاریم کههمراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن استآرام، بی صدا، همیشگی
View Articleانـسـانـهـا
انـسـانـهـابه لبـخـنـدی که بر لبـها می نشانـندبه احساس خوبی که بر جا می نهندبه دردی که از یـکدیـگـر می کاهـنـــدمی ارزنــدو مـا بـودنـشــان را مـی خـواهـیـــــــمزیرا وجودشان، زمین را زیـباتر می کند.
View Articleکارهای نیک
کارهای نیکبه انجام کارهای نیکادامه دهید،حتی اگر دیگران آنها را به نام خویش ادعا کنند؛کارهای شما پیشکشی است به خدا،و هیچ کس نمی تواند «خــــــــدا» را فریب دهد.
View Articleگریه ابـــر
گریه ابـــرابـــر آمــد و بر روی هـوا می گرید چون متهم از شرم و حیا می گرید معلومم شــد که او چــرا می گرید...
View Articleخطاب به خـــودم
خطاب به خـــودمیوسف مى دانست تمام درها بسته هستند اما با امیدی كه به خدا داشت به سوی درهای بسته دوید...
View Articleصبورم
من صبورم امابه خدا دست خودم نیست اگر می رنجمیا اگر شادی زیبای تو رابه غم غربت چشمان خودم می بندممن صبورم اماچقدر با همه ی عاشقیم محزونمو به یاد همه ی خاطره های گل سرخمثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومممن...
View Articleزندگی
زندگیبگذار هر چه از دست می رود برود! آنچه را می خواهم که به التماس نیالوده باشد هر چه باشد، حتیزندگیارنستو...
View Articleحكمت خدا
حكمت خداگـــــــــاهی خدا پنجـــــــره ها را می بندد و درهـــــا را قفل می کـــــــند...
View Articleخداوندا
خداوندا خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم بارانی بفرست، چتر گناه را دور انداخته ام
View Articleچشمان خیس
چشمان خیسمی گویند:شاد بنویس نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم، که با کمانچه اش، گوشه ی خیابان...
View Articleدوره گرد
دوره گردفروشنده ی دوره گرد شده ام انـــــدوه می فروشمرهگذران هم برای سرگرمی این روزها به جای تخمه ی...
View Articleگذر عمر
گذر عمریادمان باشد شبمثل سیاهی موهایمان ناگهان می پردو یک روز آن قدر صبح می شودکه برای بیدار شدندیر است.
View Articleهیچ وقت
هیچ وقت به خاطر هیچ کس از ارزش هایت دست نکش. چون، زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛...
View Articleبه خاطر بسپار
به خاطر بسپارترانه ام را به خاطر بسپار که ایهام خوشی است از ایهام زمزمه های پاییزیتا بعد...
View Article