Quantcast
Channel: هِنــــا و مِنـــــا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3142

داستان مرد خسيس و زن باهوش

$
0
0
داستانمرد خسيس و زن باهوش

مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن وپس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خودمی کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نمودهبود.

تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایشمسلمگردید که حتما رفتنی است. بنابراین در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند.از او خواست در آخر عمری قولی برای او بدهد و آن این بود که تمامی پولهایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار جسد وی در تابوت قرارداده تا اوبتواند در آن دنیا آنها را خرج کند. همسرش در حالی که با نگاهی شفقت انگیزبه شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که به قولش وفا کند.

در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدماتفراهم شده بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زنفریادی کشید و گفت: صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم. سپس کیسه سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوتقرار داد.

خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بودبا لحنی سرزنش آمیز به همسر متوفی گفت: مگه عقل از سرت پریده؟ این چه کاریبود که کردی؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوری میتونه تو اون دنیا خرج کنه؟

زن پاسخ داد: من فردی با ایمان هستم وقولی را که به همسرم دادم هیچ وقت فراموش نکرده ام. اما برای راحتی او،تمامی پول ها رو به حساب خودم واریز کردم و براش یه چک صادر کردم که بعد ازنقد کردنش، بتونه خرجشون کنه.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 3142

Trending Articles