مي روي خرّم و خندان و نگه مي نكني
كه نگه مي كنـد از هـر طرفت غمخواري
سعدي
الهیباشی و بسیار باشی
به شرط آنکه با ما یار باشی
درویش دهکی
وایچه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکـرد از ایـن رنج و شکنجه بس مرا
شهریار
عمـــررفت و از تــو مـــا را صـــد پریشــانی هنـوز
وه، چه عمرست این که حال ما نمی دانیهنوز
هلالی جغتایی