دلبر
ای دلبرم آهسته ران، با جانْ فدایت آمدم
از یادِ دلْ غافل مدان، تا جان به پایت آمدم
چشمتْ گشاْ بر راهِ ما، مشکل گشا، مشکل گشا
دم می زندْ از جامِ ما، مستانه راهت آمدم
گفتم که راهت می روم، سر را به پایت می دهم
مستىِ ما شور و وفا، با نی به نایت آمدم
پس می زند ما را کرانْ، گه در عیان گه در نهان
سوداىِ ما هم بی فغان، با دل به گاهت آمدم
مجنونِ بر دلبرْ منم، در یادِ آن سرور منم
رخ در نماْ ای دلبرا، بر روىِ ماهت آمدم