مست و عاشق
گر شوم دیوانه ات دیوانه ی من می شوی؟
جان فدایت می كنم جانانه ی من می شوی؟
روبرویت می نشینم تا كنم عاشق تو را
گر كنم افسون تو را افسانه ی من می شوی؟
در دل تاریك شب شمع تو می گردد دلم
خود بگو سوزد پرم پروانه ی من می شوی؟
چشمه ی پاك نگاهت پر كند پیمانه ام
می شوم در باده"می"میخانه ی من می شوی؟
هر كجا شادی ببینم جای تو خالی كنم
شادی این خانه و كاشانه ی من می شوی؟
تا نگاهم می كنی مست و خرابت می شوم
گر شوم ویران تو ویرانه ی من می شوی؟
خود شگفت از این كه دل دیوانه ی چشم تو شد
من شدم دیوانه ات دیوانه ی من می شوی؟
مست و عاشق، مست، عاشق، ویرانه، دیوانه، شادی، عشق