دعوتم کن به شرابی که کند مست مرا
فارغ از زندگی و هرچه در او هست مرا
فارغ از زندگی و هرچه در او هست مرا
دعوتم کن به خیابان تنت تا به جنون
لا ابالی و کمی بد تر از این پست مرا
مست کن آینه را، غرق تماشا بشود
کور کن راه فرارم نشود رَست مرا
تو زبردستی و عاشق کش پیمانه پرست
فرض کن مثل خودت مست زبردست مرا
باز کن دکمه ی پیراهن و بانو بکشان
داخل ِ معرکه و کوچه ای بن بست مرا