تو و من
یك نگاه از تو و در باختن جان از من
یك اشارت ز تو و بردن فرمان از من
جان به كف منتظر عید لقایت تا كی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من
سینه بهـــر هــدف تیر غمت چـــاك زدم
ناوك غمزه ز تو، هم دل و هم جان از من
به غمم گر تو شوی شاد و به مرگم خشنود
به خوشی خوردن غـم، دادن صد جان از من
همه شادی شوم ار شاد مرا می خواهی
ور غمین، جــور ز تـــو ناله و افغـــان از من
به وصالم چـــو دهی بـــار ز تو جلوهٔ ناز
به فراق امر كنی خوی به هجران از من
هرچه خواهی تو ازو ، فیض همان می خواهد
هر چه را امـــــر كنی بــــردن فرمـــــــان از من
فیض كاشانی