كاریكلماتور
وقتی چشم مداد گلی به مداد تراش افتاد،رنگش از ترس سفید شد.
سربازان تشنه با مسلسل ابرها را سوراخ سوراخ کردند.
زیباترین كلمه برای گوشهای خسته، خداحافظی است.
بعضی ها راهشان را خودشان باز می كنند و بعضی ها می گذارند به مناقصه.
برای اینكه كسی تو زندگیش موش ندواند، از گربه كمك گرفت.
مدیر موزه افكار عتیقه ای داشت.
پرنده، گربه را سربه هوا كرد.
بعضی ها رو قولشون می «ایستند» و بعضی ها آن را «زیرپا» می گذارند.
در امتحان عشق برگه اش را سفید رد كرد.
شوخی های كاغذی قبل از اینكه برنجاند، بیشتر می خنداند.