كاریكلماتور
وقتی ابرها از آسمان رفتند، آسمان عریان شد.
آدم های فقیر نه مشت دارند و نه پشت.
شاید زندگی گربه ای باشد كه به خاطرش سگ دو می زنیم.
بهشت زیر پای مادران است، شاید هم روی دوش پدران.
گاهی اوقات طمع را در كیسه ای بزرگ پنهان می كرد.
آهنگ رشد فقر همچنان محزون نواخته می شود.
قبلا جایگاه اداری ام را محاسنم تعیین می كرد.
بعضی ها تاریكی را دوست دارند و مخالف باز شدن پنجره ها هستند.
بعضی ها یكی به نعل میزنند و یكی به میخ ولی آخر میخ شان را می كوبند.
وقتی چیزی جز زیبائی ندیدی حتما بهار است.