كاریكلماتور
دستسرنوشت مراپای میز محاکمه کشاند.
چون نان بیات به مزاجش سازگار نبود، نان را به نرخ روز میخورد.
سعی میکنم شمارا به تبسم و تفکر وادار کنم.
زندگی مثل بازی شطرنج است، اما بعضی ها باید برن تیله بازی !
چون دستش کج بود، دکتر دستور فیزیوتراپی داد.
بعضی ها کشک خود را می سابند و بعضی ها سبزی دیگران را پاک میکنند.
زندگی سوتفاهمی است که برای همه پیش میاید.
بجای اجناس هر روز نرخ آنها تازه و تازه تر میشود.
بعضی ها با باند بازی میکنند و بعضی ها با باندپانسمان.
برای باز شدن اشتهایش دنبال کلید سازبود.