دو قاعده یک سخنرانی موفق
نویسنده: نیک مورگان مترجم: عاطفه کردگاری
بیشترسخنرانیها به علت اینکه سخنرانان خودشان را در دو زمینه به اندازه کافیآماده نمیکنند، بسیار بد ارائه میشوند. این دو خطای کلاسیک به اندازه ایمهم هستند که میتوان از آنها، دو قاعده اساسی برای ارائه یک سخنرانی موفقاستخراج کرد.
قاعده اول: مخاطبانتان را بشناسید
سخنرانیها برای مخاطبان آمادهمیشوند نه برای خود سخنرانان. بنابراین قبل از اینکه مطلبی بنویسید یااسلایدی آماده کنید، باید مخاطبانتان را کاملا مد نظر بگیرید.
بنابراینچند سوال را که خیلی بدیهی به نظر میآیند، ولی احتمال فراموشی آنها خیلیزیاد است از خودتان بپرسید، مانند من چه موقع از روز قرار است سخنرانی کنم؟تعداد مخاطبان چند نفر خواهد بود؟ آیا آنها به تازگی غذا خوردهاند یابیصبرانه منتظر خوردن آن هستند؟ آیا آنها در چند سخنرانی قبل از سخنرانیمن شرکت کردهاند، یا اینکه سخنرانی من تنها سخنرانی خواهد بود؟ پاسخ هر یکاز این سوالات باید در مدت، شیوه و محتوای سخنرانی شما تاثیر داشته باشد.
مردمدر ساعات اولیه روز انرژی و کشش زیادی برای شنیدن موضوعات پیچیده دارند؛اما در طول روز انرژی آنها کم کم تحلیل میرود و آنها دیگر تمایلی برایقبول ایدههای تازه ندارند. اگر تعداد مخاطبان یک سخنرانی زیاد باشد، نیازبه تزریق انرژی از سوی سخنران بسیار بیشتر خواهد بود؛ چرا که گروههایبزرگتر، بیشتر راغب این هستند که بخندند نه اینکه گریه کنند. بدترین گروهمخاطب از دیدگاه یک سخنران، گروهی خسته و تازه غذا خورده است. برای این نوعمخاطبان، باید قانون سخنرانی بعد از شام ریگانرا به کار برد. براساس این قانون، مدت سخنرانی 12 دقیقه تعریف شده و شما باید تعدادی جوکتعریف کرده و قبل از اینکه مخاطبانتان بهپا خیزند به سخنرانی خود خاتمهدهید.
اما چند نکته قابل تامل وجود دارد که باید درباره مخاطبانتانبدانید:
آنها از چه چیزی هراس دارند؟ رویاهای آنها چیست؟ دوست دارند چهنتیجه ای بگیرند و اینکه تازه ترین عاملی که باعث جلب علاقه یا بی علاقگیآنها شده، چه چیزی بوده است؟ فقط زمانی، شما قادر خواهید بود یک سخنرانیموفق برای مخاطبانتان طراحی و آماده کنید که کاملا از موقعیت احساسی آنهاآگاهی داشته باشید. اعتقاد داشتن به اینکه یک سخنرانی میتواند برای همهگروهها مناسب باشد، برای بسیاری از سخنرانان مشکلساز شده است.
قاعده دوم: به آنها یک مطلب را بگویید.
این قاعدهیک قاعده مشکل برای بسیاری از سخنرانان به حساب میآید، اما به کار بردن آنبسیار ضروری است. تاثیر سخنرانیهای شفاهی بسیار پایین است. ما وقتی درجایگاه مخاطبان قرار میگیریم بسیاری از چیزهایی را که شنیدهایمنمیتوانیم به سادگی به خاطر بیاوریم. ما به آسانی دچار حواس پرتی وسردرگمی شده و خیلی راحت گول میخوریم. چیزهای مختلفی مانند رنگ لباس سخنران، یا فردی که در ردیف جلو نشسته یا مشغلههای ذهنی خودمان میتواندحواس ما را از سخنرانی پرت کند. به عبارت دقیق تر، با اینکه در محل سخنرانیحاضر هستیم، ولی فکر ما ممکن است با موضوعات مختلفی درگیر باشد و بخشی ازسخنرانی را از دست بدهیم.
بنابراین شما مجبور هستید که متن سخنرانی خودرا ساده تر تنظیم کنید. بسیاری از مطالعات بیانگر این نکته است که ما درصدبسیار کمی در حدود 10 تا 30 درصد از آنچه را که می شنویم به خاطرمی سپاریم.
اما هنگامی که یک سخنران در مقابل مخاطبان قرار میگیرد،مقاومت کردن در برابر وسوسه انتقال معلوماتش به مخاطبان بسیار سخت خواهدبود. به علاوه بسیاری از سخنرانان در اولین فرصتی که به دست میآورندمخاطبانشان را با مطالب و اطلاعاتشان به توپ میبندند. متاسفانه ما فقطمیتوانیم 4 یا 5 ایده را در یک زمان به خاطر بسپاریم، بنابراین به محض اینکه شما فهرستی بیش از 5 گزینه به من ارائه بدهید، من شروع به فراموشی هرآنچه که می شنوم خواهم کرد.
در برابر این حقیقت تلخ و ناامید کننده فقطیک راهحل دفاعی وجود دارد: سخنرانی خود را حول یک ایده مشخص متمرکز کنید.جسارت داشته باشید و آن ایده را در یک جمله خبری بنویسید و به صدر سخنرانیخود الصاق کنید. سپس همه اطلاعات اضافی را که در راستای این ایده نیست حذفکنید، هر چند که فکر میکنید این اطلاعات به زیباتر شدن سخنرانی شما کمکخواهد کرد.
از این دو قاعده پیروی کنید؛ در آن صورت خواهید دید کهمخاطبان، سخنرانی های شما را همیشه به خاطر خواهند داشت یا حتی براساس آنعمل خواهند کرد. در خاتمه به خاطر داشته باشید که تنها دلیل ارائه یکسخنرانی ايجاد يك تحول است.