سوزِ سازِ سر و زیرِه، حَنجِریاته می شناسم
و آن سوزِ ساز حنجره ی سر به زیر را می شناسم
شاعرِ دلتنگِ تنیا، چُو تَرِ نیم سوزِ تژگاه، چقیاته، پوقیاته
ای شاعر تنها و دلتنگ و ای چوب نیم سوز اجاق، صدای سوختنت را می شناسم
سری که اَزگِل نشینه، سری که اَسِر میواره
آن سمت (هیزمی) را که سوزان و داغدار است و طرفی كه اشک بار است (رطوبت از آن خارج می شود)، می شناسم
دَفترِ اَنو نِشونِ، شِعریاته می شناسم
دفتر شعرهایت را که نشان از غم و اندوه دارد، می شناسم