سخن گفتن از مدیریت به این معنا نیست که انسان چگونه بتواند یکاداره و یا سازمان مشخص را اداره نماید، بلکه مراد از مدیریت این است که ما چهقوانینی را برای مدیریت داشته باشیم و چگونه بتوانیم در هرشرایط و زمان خود را بهآن قوانین پایبند بدانیم و مدیریت خود را با قوانین دین و جامعه مورد نظرهماهنگ كنیم. در همه ی تمدن های بشری این یک امر پذیرفته شده است که مردم مدیر سالم، درستکار، راستگو و پای بند به قانون را می پسندند. همه ی ادیان ومکاتب بشری اصولی را در زمینه ای وضع کرده اند تا جامعه را به سوی خیر و فلاحبکشانند، این اشخاص هستند که قانون را زیر پای می گذارند، آن را به غلط توجیه می کنند ومورد سوء استفاده قرار می دهند. به عبارت دیگر مشکل اصلی در نبود قانون نیست بلکهمشکل در عدم رعایت قانون استبدون شک قوانین در ذات خود مزایا و برتری هایی نسبت به یکدیگر دارند، اما در مجموع هیچ قانونی انسان ها را تشویق به ظلم وتجاوز به حق دیگران نمی کند.
↧