داستان دو برادر مهربان
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.
شب که می شد دوبرادرهمه چیز از جملهمحصولوسودرا با هم نصف می کردند. یک روز برادرمجردبا خودش فکر کرد و گفت: